♥ دیشب ساعت 4صبح بستری شدم ♥
روزی خوآهم رفت ...
تنهآیِ تنهآ...
از همه خوآهم گذشت ،
زندگی خوآهم کرد ،
بدون همراه!
روزی خوآهم رفت ،
بدون سر و صدآ..
با این قلب♥
که صدآیش به هیچ جا نمیرسد...
با این خون ...
که گلبول های قرمزش بآخته اند...
با این رگـــ هـــآ،
که از خیابان های پاییز هم خلوت تر است...
چــه باید کرد؟؟
جز، تزریق تنــــــــــــــهــــــــــآیی...
نظرات شما عزیزان:
شمیم 

ساعت12:05---1 بهمن 1394
دلــ ـــــم کــه میگیرد...
به خودم وعــ ــــده های روز خوب را میدهـــ ــم
از همــ ــان وعده های خوبــی که:
سالهــ ــــاست به امیــ ـــد رسیدنشان
تقویــ ــم را خط خطی میکنم...
پاسخ: مرسی عشقم مرسی
به خودم وعــ ــــده های روز خوب را میدهـــ ــم
از همــ ــان وعده های خوبــی که:
سالهــ ــــاست به امیــ ـــد رسیدنشان
تقویــ ــم را خط خطی میکنم...
پاسخ: مرسی عشقم مرسی
داري با خودت چ كار ميكني رواني؟.gif)
.gif)
پاسخ: نمیدووونم :/
.gif)
.gif)
پاسخ: نمیدووونم :/
+ • شنبه 26 دی 1394 • 23:23 • ♛ نوآزش♛ •